Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the matter is perplexed
U
مطلب پیچیده است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cisc
U
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
thought
U
سر مطلب
thoughts
U
سر مطلب
theme
U
مطلب
themes
U
مطلب
label
U
مطلب
labeling
U
مطلب
labelled
U
مطلب
labels
U
مطلب
afair
U
مطلب
punch-lines
U
لب مطلب
punch-line
U
لب مطلب
punch line
U
لب مطلب
subjects
U
مطلب
subjected
U
مطلب
subject
U
مطلب
subjecting
U
مطلب
topic
U
مطلب
criteria
U
مطلب
topics
U
مطلب
gist
U
مطلب عمده
matters
U
مطلب چیز
the point
[of the matter]
U
اصل مطلب
precis
U
چکیده مطلب
clipped speech
U
حذف مطلب
label prefix
U
پیشوند مطلب
enjambment
U
ادامهء مطلب
the salient point
<idiom>
U
اصل مطلب
subject matter
U
مطلب موضوع
issues
U
صدور مطلب
issue
U
صدور مطلب
mattering
U
مطلب چیز
mattered
U
مطلب چیز
matter
U
مطلب چیز
principal
U
مطلب مهم
subject
U
مطلب زیرموضوع
subjected
U
مطلب زیرموضوع
principals
U
مطلب مهم
press release
U
مطلب مطبوعاتی
press releases
U
مطلب مطبوعاتی
subjecting
U
مطلب زیرموضوع
issued
U
صدور مطلب
label alignment
U
هم ترازی مطلب
root of the matter
U
اصل مطلب
subjects
U
مطلب زیرموضوع
cliff-hangers
U
مطلب یا داستان جالب
cliff hanger
U
مطلب یا داستان جالب
cliff-hanger
U
مطلب یا داستان جالب
to overleap oneself
U
از مطلب پرت شدن
round about
U
دور سر گرداندن مطلب
that is not the case
U
مطلب چنین نیست
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
under pledge of secrecy
U
با قول کتمان مطلب
Lets get to the point.
U
بپردازیم به اصل مطلب
Lets pass on (proceed) to the main issue.
U
برویم سر مطلب اصلی
hit the bull's-eye
<idiom>
U
به اصل مطلب رسیدن
lowdown
<idiom>
U
لپ مطلب ،حقیقت موضوع
repeating label
U
برچسب یا مطلب مکرر
The crux of the matter . The quintessence.
U
جان کلام ( مطلب )
hugger mugger
U
تنهایی مطلب محرمانه
comprehension test
U
ازمون فهم مطلب
To wonder from the main topic.
U
از مطلب اصلی دور افتادن
the matter was kept private
U
مطلب را پوشیده نگاه داشتند
overtype mode
U
حالت تایپ روی مطلب
circumgyration
U
دورزدن درسخن دورسرگرداندن مطلب
the point is
U
اصل مطلب این است
item of the agenda
U
اصل مطلب فهرست برنامه
you must have know this
U
حتما` این مطلب را شمامیدانستید
contraposition
U
قلب مطلب بطریق منفی
typeover mode
U
حالت تایپ روی مطلب
for brevity's sake
U
از بهر کوتاه کردن مطلب
to go into the matter
U
به این مطلب رسیدگی کردن
point of the agenda
U
اصل مطلب فهرست برنامه
the matter itself
[the situation itself ]
[ the thing itself]
U
این مطلب بخودی خود
the face remains
U
مطلب همانست که هست فرق نمیکند
you must know this
U
شما باید این مطلب را بدانید
intorted
U
در هم پیچیده
wrapped
U
پیچیده
perplexing
U
پیچیده
intricate
U
پیچیده
tangled
U
پیچیده
crabby
U
پیچیده
indirect
U
پیچیده
complex
U
:پیچیده
complex
U
پیچیده
jigsaws
U
پیچیده
abstruse
U
پیچیده
sophisticate
U
پیچیده
sigmoid
U
پیچیده
muffled
U
پیچیده
obscurant
U
پیچیده
metaphsical
U
پیچیده
in a tangle
U
پیچیده
implex
U
پیچیده
verticillate
U
پیچیده
gordian
U
پیچیده
involved
U
پیچیده
restiform
U
پیچیده
revolute
U
پیچیده
crimpy
U
پیچیده
crackly
U
پیچیده
jigsaw
U
پیچیده
complexes
U
پیچیده
complicated
U
پیچیده
wreathy
U
پیچیده
deep
<adj.>
U
پیچیده
tortile
U
پیچیده
complexes
U
:پیچیده
We shall look into the matter in due ( good ) time .
U
درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
doodads
U
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
slurred
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
diction
U
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
doodad
U
مطلب کوچکی که از نظرفراموش شده وبخاطر نمیرسد
to get down to the nitty-gritty
[to get down to brass tacks]
<idiom>
U
فوری به اصل مطلب رسیدن
[اصطلاح روزمره]
slurring
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slurs
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
slur
U
لکه بدنامی مطلب را نادیده گرفتن وردشدن
plate proof
U
نمونه اول صفحات و مطلب چاپ شده
wounds
U
پیچیده شدن
complexities
U
پیچیده شدن
curly chip
U
براده پیچیده
perplexingly
U
بطور پیچیده
reel
U
نخ پیچیده بدورقرقره
complexity
U
پیچیده شدن
rolls
U
چیز پیچیده
ravel
U
چیز در هم پیچیده
reels
U
نخ پیچیده بدورقرقره
rolled
U
چیز پیچیده
involute
U
پیچیده شدن
convoluted
U
بهم پیچیده
wounding
U
پیچیده شدن
roll
U
چیز پیچیده
reeling
U
نخ پیچیده بدورقرقره
complicate
U
پیچیده کردن
complex multiplet
U
چندتایی پیچیده
ballast
U
فرمولهای پیچیده
complicates
U
پیچیده کردن
reeled
U
نخ پیچیده بدورقرقره
perplexed
U
مبهوت پیچیده
intricately
U
بطور پیچیده
twisted strata
U
لایههای پیچیده
recondite
U
عمیق پیچیده
complex system
U
سیستم پیچیده
complex system
U
سازگان پیچیده
writhen
U
درهم پیچیده
convolute
U
بهم پیچیده
wound
U
پیچیده شدن
complicating
U
پیچیده کردن
interlaced
U
بهم پیچیده
complicacy
U
کار پیچیده
I wI'll not comment on this issue.
U
درباره این مطلب اظهار نظری نمی کنم
paragraphist
U
کسیکه مطلب کوتاه برای روزنامه تهیه میکند
twisted pair
U
جفت پیچیده شده
microcircuit
U
مدار مجتمع پیچیده
unintelligible
U
پیچیده غیر صریح
entangle
U
گیرانداختن پیچیده کردن
convolve
U
بهم پیچیده شدن
crump
U
پیچیده چین دار
can of worms
<idiom>
U
مشکل پیچیده وسردرگم
complexly
U
بطور پیچیده یا مخلوط
sinistrorsal
U
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
sinistrorse
U
چپ پیچ پیچیده از چپ براست
volute
U
طومار پیچیده طوماری
May be I can interest you in this issue .
U
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
catastasis
U
بخش سوم داستانهای باستانی که اوج مطلب دران بود
he rode me off on a side issue
U
نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
hassock
U
کلاله علف درهم پیچیده
hassocks
U
کلاله علف درهم پیچیده
simpler
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
complex instruction set computer
U
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
simplest
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
cisc
U
کامپیوتر مجموعه دستورالعملهای پیچیده
intricate design
U
نقش پیچیده، درهم و مشکل
plexiform
U
شبیه خزههای درهم پیچیده
simple
U
آنچه پیچیده یا مشکل نباشد
daedal
U
دارای هوش اختراع پیچیده
twisted pair cable
U
کابل زوج بهم پیچیده
plexus
U
چیزهای درهم پیچیده پیچیدگی
It is an extremely complicated problem.
U
مسأله بسیار پیچیده ایست
complex
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
baluster-side
U
[شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
complexes
U
بسیار پیچیده یا مشکل برای فهمیدن
diffusion
U
روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
cmos
U
طراحی مدار پیچیده و روشهای ساخت
quads
U
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
advanced
U
بسیار پیچیده و مشکل برای یادگیری
The human brain is a complex organ .
U
مغز انسان عضو پیچیده یی است
quad
U
سیم چهارلای بهم پیچیده عایق
complementary metal oxide semiconductor
U
طرح مدار پیچیده و روش ساخت
stop hit
U
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
advanced
U
برنامهای با الگوهای پیچیده برای کاربر با تجربه
primitive
U
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی
quadrangle
U
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
quadrangles
U
سیم چهار لای بهم پیچیده عایق
coordinate
U
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
DSP
U
مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال
angle-volute
U
[طومار پیچیده شده در گوشه سرستون یونی و کرنتی]
coordination
U
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
shield
U
کابل با دو سیم مسی عایق که دورهم پیچیده شده اند
roller bandage
U
نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com